بررسی علل بی انضباطی دانش آموزان پسر در مقطع راهنمایی - پایان نامه بررسی علل بی انضباطی دانش آموزان پسر در مقطع راهنمایی در 68 صفحه ورد قابل ویرایش
پایان نامه بررسی علل بی انضباطی دانش آموزان پسر در مقطع راهنمایی در 68 صفحه ورد قابل ویرایش
پیشگفتار
نوجوانان دلی پاک و روحی پرشور دارند . آنان در حساسترین و بحرانی ترین دوران زندگی خود به سر می برند و نیازمند هدایت ، حمایت و همدلی اند. نوجوان نهال نو
رسیده ای است که برای رشد و بالندگی به باغبانی ، دلسوز و روشن بین نیاز دارد تا او را از آفتها و حادثه ها در امان دارد.
بها دادن به نوجوانان و در تربیت و ارشاد آنان کوشیدن بی گمان یکی از نشانه های آشکار رشد فرهنگی یک جامعه است . بر خلاف گمان برخی مردم ، تربیت به طور کلی کاری بسیار دشوار است بویژه تربیت و هدایت نوجوانان دارای پیچیدگیها و نکته های ظریف بسیاری است . شاید گفتة حکیمانه ی کانت متفکر و فیلسوف نامی آلمانی ، حق مطلب را در این زمینه ادا کرده باشد آنجا که می گوید : دو کار هست که در دشواری ، هیچ کار دیگری به پای آن نمی رسد ، مملکت داری و تربیت.
تربیت انسان از این جهت که او موجودی پیچیده و عظیم است کاری سخت و دشوار می باشد. پیچیدگیهای روحی انسان به حدی است که نمی توان رفتار او را به سادگی تحت ضابطه ای مشخص در آورد و از آن آسوده خاطر شد. برتراند راسل ، فیلسوف انگلیسی که خود در بارة تربیت کتابهایی نگاشته است اعتراف می کند که گفتار من در این زمینه بهتر از کردارم بود. این ها همه نشان می دهد که نباید تربیت را کاری سهل و آسان پنداشت که نیاز به هیچ گونه آموزش و تخصصی ندارد.
فرزندان ما در دوران خود مرحله های مختلف را طی می کنند و در هر مرحله نیازهای تربیتی ویژه ای دارند . بدون آشنایی با این مراحل تربیتی و برخورداری از مهارتهای لازم چگونه می توانیم فرزندان خود را تربیت کنیم. شاید برخی از پدران و مادران گمان می کنند که اگر شرایط مادی و امکانات تحصیلی را برای فرزندان خود فراهم آورند وظیفه ی خود را به خوبی انجام داده اند حال آنکه وظیفه ی پدر و مادر بسیار فراتر از این هاست.
خانواده کانون پذیرایی از نسل آینده است در این کانون نهال ارزشهای انسانی ـ که بذر آن در لحظه ی آفرینش در ضمیر آدمیان پاشیده شده است ـ باید رشد و نمو کرده درخت انسانیت به بار نشیند از این رو هیچ یک از نهادهای اجتماعی نقشی را که خانواده در ساختار فکری ، روحی و اخلاقی انسان دارد نمی توانند ایفا کنند .
نابسامانی های اجتماعی در بسیاری موارد ناشی از نابسامانی در خانواده هاست و سعادت یک اجتماع بستگی کامل به وجود خانواده های سالم و سعادتمند دارد . در خانواده است که انسان از لحظه های آغازین زندگی با تربیتی که از پدر و مادر دریافت می کند شکل می گیرد و ناآگاهانه به مسیری خاص سوق داده می شود.
اگر خانواده ها نقش خود را بدرستی ایفا نکنند نهادهای اجتماعی دیگر از قبیل مدرسه ، رسانه های گروه و غیره این خلاء را نمی توانند پر کنند.
دشواریها و پیچیدگیهای تربیت فرزند در دوره نوجوانی بیش از هر دوران دیگر است زیرا در این دوره نوجوان بطور ناگهانی با جهش فکری و عاطفی خود را از دوران کودکی جدا می کند. شخصیت کنونی نوجوان می طلبد که خانواده در برخورد با او روشن بین ، شکیبا و هوشیار باشد و به سرعت دریابد که او دیگر یک کودک نیست . از این رو بسیاری از خانواده ها در روابط خود با فرزندان نوجوان مشکلاتی دارند که اگر از آگاهیهای لازم برخوردار نباشند شاید این مسئله عواقب ناخواسته ای به دنبال داشته باشد.
بسیاری از مشکلات اخلاقی و رفتاری نوجوانان ریشه در برخوردهای نامناسب پدران ، مادران و مربیان دارد . تجربه نشان می دهد در بیشتر موارد که نوجوانان به خانواده ی آگاه و مربی شایسته دسترسی دارند از زندگی سالم و موفقی برخوردارند ، این نشان می دهد که نوجوانان بخوبی تربیت پذیر هستند و اگر نابسامانی هایی در اخلاق و رفتار برخی از آنان مشاهده می شود ناشی از نبود تربیت صحیح است . پیامبر اسلام (ص) می فرمایند : به شما در باره ی نوجوانان و جوانان سفارش می کنم زیرا آنان دارای قلبی رقیقتر و فضیلت پذیر تر می باشند. و امام علی (ع) می فرمایند : دل نوجوان مانند زمین خالی از گیاه و درخت است که هر بذری در آن افشانده شود می پذیرد و در خود می پرورد پس فرزند عزیزم من در آغاز جوانی ات به ادب و تربیت تو پرداختم قبل از آن که دلت سخت گردد و از پذیرش چیزهای خوب سرباز زند.
از این جا می توان به نقش حساس و خطیری که خانواده ها و مربیان در هدایت و تربیت نوجوانان دارند پی برد . اگر ما به وظیفه ی بزرگ خود نسبت به این سرمایه های بی نظیر جامعه به نحوی شایسته توجه نکنیم، باید برای رویارویی با عواقب تلخ غفلت خود آماده باشیم . در آموزشهای دینی ما نیز بر مسئولیت پدران و مادران در تربیت فرزند بسیار تأکید شده است و تصریح شده همچنانکه والدین را بر فرزندان حقوقی است فرزندان را نیز بر والدین خود حقوقی است که از آنها در مورد این حقوق در پیشگاه الهی بازخواست خواهد شد . در روایات اسلامی آمده است : همچنانکه فرزند عاق پدر و مادر می شود پدر و مادر نیز برای سهل انگاری در انجام وظایف خویش عاق فرزند می شود.
مطالعه رفتار و تجربیات کودکان مورد توجه گروه کثیری از افراد می باشد. والدین در میان این گروه مقام اول را دارند. محبت آنان به اطفالشان سبب توجه خاص به رشد جسمانی و تکوین شخصیت آنها گردیده ، با لذتی خاص و احساس سرشار از شادمانی رشد و نمو کودکان خود را می نگرند. سایرین نیز در این علاقه مندی سهیم می باشند.
رشد و نمو کودک و نوجوان مورد توجه دانشمندان علوم مختلف قرار گرفته است و این افراد بر حسب رشته تخصصی خودشان به این کیفیت توجه نموده اند بدیهی است روانشناسان کودک و نوجوان ارتباط مستقیم و بیشتری با جنبه های مختلف رفتار و تجربه های کودکان و نوجوانان ارتباط مستقیم و بیشتری با جنبه های مختلف رفتار و تجربه های کودکان و نوجوانان داشته و در نتیجه علاقمندی زیادتری به این کیفیات نشان می دهند.
از طرفی آدمی یگانه موجودی است که برای ادامه ی موفقیت آمیز خویش باید از نیازها و توانهای بدنی و روانی خود و دیگران آگاهی کافی داشته باشد. به سخن دیگر ، انسان در جستجوی این است که چه رفتاری در برخورد او با دیگران پسندیده تر و مؤثرتر است و از دیگران در موارد خاصی چه انتظارهایی باید داشت؟ به گذران زندگی و بخش مهمی از خوشبختی هریک از افراد آدمی تا حدود زیادی به دیگران وابسته است. زیرا ، نظر موافق و جلب همکاری کسان در پیشرفت کارها و موفقیت فرد در جامعه دارای اهمیت فراوانی است. بنابراین امروز دانشی که ما را به دقایق کردار و کنه رفتار آدمی بخصوص ناسازگاریهای دانش آموزان و بی انضباطی آنان رهنمون می سازد روانشناسی نام دارد که به اختصار در مورد تاریخچه آن بحث می نماییم.
علم النفس یا روانشناسی که برای مطالعه جنبه های مختلف رفتار و ارتباط آنها ، با یکدیگر بکار رفته است ، ترجمه پسیکولوژی (سایکولوژی ) است که در اصل از دو کلمه یونانی پسیکه به معنی روح و روان و لوگوس به معنای شناختن و تحقیق ، تشکیل شده است روانشناسی در طی حدود دو هزار سال با فلسفه پیوند داشت و هیچگونه لفظی بر آن وجود نداشت ، تنها در قرن 16 میلادی اصطلاح پسکولوژی (روانشناسی ) بوسیله مردی بنام رودلف گروکلینوس از اهالی ماربورگ (آلمان) که معلم و منطق دان بود و نام او امروزه فراموش شده است ابداع گردید . این همه این اصطلاح تا قرن هیجدهم بندرت بکار می رفت.
روانشناسی بعنوان عملی مستقل وجود نداشت و در فلسفه آمیخته بود و بدان جهت بود که تحقیقات روانشناسی جنبه ی فلسفی داشت، یعنی آرا و عقاید دانشمندان بیشتر بر نظر شخصی آنها مبتنی بود تا به دلایل و مدارک عینی و واقعی . تنها از اواخر قرن 19 بصورت یک علم تجربی به منظور مطالعه ی علمی رفتار درآمد.
برخی از ملاحظات تاریخی
قبل از آغاز نظریات علمی مربوطه کلیه فرضیات در این زمینه از یک جهت وجه اشتراک داشتند بدین معنی که توجه به آنچه طفل در گذشته بود ، یا آنچه در آینده می شد مبذول می گردید و به وضع حال فرد التفاتی نمی شد. بعبارت دیگر نوجوان را بعنوان یک فرد هرگز مورد توجه قرار نمی دادند. گویی دوران کودکی زمانی زودگذر بوده قابلیت توجه را نداشته است. به همین سبب به این نوجوانان لباس بزرگسالان می پوشانیدند و انتظار داشتند مانند افراد سالخورده و بالغ رفتار کنند. شاید این نظریه بر اساس عقیده ی غیر واقعی زیست شناسان بود که تصور می کردند هنگام لقاح نطفه مرد با تخمک زن یک موجود کامل آدمی ـ منتهی به مقیاس بسیار کوچک بوجود می آید و همین موجود بتدریج برانداز و قدرت و قوتش افزوده گردیده تا به بلوغ کامل برسد . بدین ترتیب میان موجودی که هنگام لقاح بوجود می آمد و یک فرد بالغ تنها از جنبه کمیت قابل بررسی بودـ نه از بابت کیفیت.
بدیهی است در این مقایسه هیچ گونه توجهی به مراحل رشد و سازگاری با محیط مبذول نمی شد زیرا اگر قرار می بود موجودی که هنگام لقاح بوجود می آمد همانگونه بصورت یک بزرگسال تبدیل می گردید هر آینه صاحب سری بسیار بزرگ ـ بدنی طویل و قطور ـ دستها و پاهای بسیار کوچک می شد. بنابراین از نظر جسمانی کودک به هیچ وجه یک فرد بالغ کوچک شده نیست.
همین نظریه در مورد خصوصیات عقلانی نیز مصداق داشت و متأسفانه تا عصر حاضر نیز ادامه پیدا کرد. متخصصین آموزش و پرورش اعتقاد داشتند به کودکان باید مانند بزرگسالان تعلیم داد زیرا تصور می کردند که اطفال و نوجوانان علایقی مشابه بالغین دارند.
جهل و نادانی در مورد رفتار نوجوانان به کیفیات فوق محدود نمی شد . غالب مربیان تصور می کردند تمام کودکان از جمیع جهات مشابه یکدیگرند ، از این جهت با آنان بطور یکسان رفتار می شد و انتظار نیز آن بود که رفتارهای آنها یکنواخت باشد.
خیلی پیشتر از این ایام ویکتور هوگو گفته بود: گشودن یک مدرسه باعث از میان بردن یا تعطیل یک زندان است. ولی امروزه پس از گذشت حدود یک قرن می یابیم که این سخن جای اما دارد ، از آن بابت که مدارس روز بروز متعدد تر می شوند و دائماً در طریق توسعه و تکمیلند ولی به موازات آن به تعداد زندانها نیز افزوده می شود.
آری مدارس می توانند وسیله هایی برای بستن در زندانها گردند به شرطی که بر اساس ملاک و میزانی ارزیابی شده ، افتتاح گردند برنامه ای اندیشیده ، در مسیر خدمت به انسانها و رفع موانع و مشکلاتی که در سر راه تکامل انسانی است در آن پیاده و اجرا گردد . هدفی انسانی و الهی را تعقیب کند ، روشهای معموله در آن سازنده ، الهی و انسانی باشد…
نگاهی به امور زمان
نگاهی هرچند سطحی اگر به وضع کودکان ، نوجوانان ، جوانان و حتی بزرگسالان نه تنها در جامعه ما ، بلکه در بسیاری از نقاط جهان افکنده شود ما را به مسایل و دشواریهای عظیمی که در زمینه روابط و اخلاق انسانی و ناشی از روشهای غلط تربیت است آشنا می کنند. وضع روابط در سطح جهانی ، آنچنان بحرانی است که اگر ما مدعی شویم در این زمینه با آفتی بزرگ مواجهیم سخنی به گزاف نگفته ایم .
انحرافات ، کجرویها ، ناسازگاریها ن انحطاطهای اخلاقی در سطحی وسیع صورت مسلم و قطعی پیدا کرده و روزگار حال و آینده نسل کنونی و بعدی ها را به خطر افکنده است. اگر در جوامع کنونی فریادها از این نابسامانیها بلند نیست بدان خاطر است که مردم تدریجاً با چنین زمینه خو گرفته و گمان دارند وضع باید به همین گونهای باشد که هست.
این واقعیتی غیر قابل انکار است که اگر جمعی و یا جامعه أی مدتی در وضع نابهنجاری قرارگیرند و فرد یا مصلحی برای رفع یا اصلاح آن نابهنجاری قیام و اقدام نکند ، فریادی بعنوان اعتراض علیه آن بلند نشود ، مردم تدریجاً به آن وضع خو می گیرند و حتی کارشان بجایی می رسد که وضع سالم را از ناسالم تشخیصی نمی دهند و در مواردی گمان دارند که سلامت جامعه در همان وضع و حالتی است که آنها گمان دارند.
ارزیابی میزان وقوع اختلالهای کودکان یعنی شیوع و انتشار آن به بررسی های محیطهایی که درگیر مسئله سلامت روانی هستند و نیز مشاهده جمعیت کودکان بطور کامل (مطالعه همه گیر) بستگی دارد. رفتارهایی که غالب اوقات در حکم نشانه های ناراحتی هستند ، در واقع در میان جمعیت کلی کودکان بسیار شایع است. همچنین بسیاری از گزارشات حکایت از آن دارد که گرچه شیوع اختلال در پسر ، نسبت به دختر ، بیشتر است هرچند شرم ، ترس، اضطراب و دردهای جسمی در دختران بیشتر است تا پسران اختلافهای جنسی را می توان به عوامل محیطی و بیولوژیکی و تعامل این دو نسبت داد ضمناً سابقه مربوط به موضوع در شماره های مختلف مجله رشد ، ماهنامه ی تربیت و کتابهای روانشناسی عمومی و تربیتی مورد بررسی و تبادل نظر قرار گرفته است.
در کتاب روشهای فنون تدریس به دانشجو معلمان نحوه مواجهه ، برخورد با بی انضباطی و شلوغی و برقراری نظم در کلاس با شیوه های مختلف تدریس می شود.
مقـدمـه
بلوغ یک بیماری روانی یا یک اختلال نیست که عارض نوجوان شود و او را از کار و تلاش عاقلانه باز دارد بلکه یک جریان مربوط به شرایط رشد است که نوسانات شدیدش موجب احساس اختلال می گردد. به گفته موریس دبس : این دوره مرحله اختلال و بی نظمی رشد است.
این دوره همیشه همراه است با ناراحتی ، بدن شل و سست ، اخلاق متغیر پسر و دختر در چنان حالی هستند که گویی با چشمان بسته بطرف آرزوهای نامعلوم رهسپارند. تحولات مربوط به بلوغ رویاها و خیالبافی های مربوط به آن ، نوعی مستی برای آن پدید می آورد که استانلی هال از آن به شراب زندگی تعبیر می کند. که چهار قرن پیش از این امیرالمومنین علی (ع) همین تعبیر را در این زمینه فرموده اند.
تعریف نوجوانی
نوجوانی دورهای از زندگی فرد را که حد فاصل پایان دوره میانسالی کودکی و آغاز بزرگسالی است تشکیل میدهد. مدت این دوره در جوامع و فرهنگهای مختلف و در سطوح گوناگون اقتصادی ، اجتماعی یک جامعه متغیر است. حتی طول آن در یک جامعه و در بین خانواده های مختلف برحسب شرایط اقتصادی و غیره ممکن است در نوسان باشد. بنابراین ماهیت دوره نوجوانی نه تنها بیولوژیکی (زیستی) بلکه اجتماعی است و آغاز آن نیز تغییرات بیولوژیکی بلوغ در دختران و پسران است. نوجوانی دوره انتقال است ، انتقال از پایان میانسالی در کودکی به آغاز بزرگسالی است. نوجوان بعلت پایگاه مبهم خویش (یعنی نه کودک و نه بزرگسال)اغلب خود را با کودکان کم سن و سالتر در خانواده با والدین و معلمان و دیگر اعضای جامعة خود در تعارض می یابد. او می خواهد دیگران بدانند که بزرگ شده است ولی احساس می کند که دیگران او را کاملاً درک نمی کنند و حتی مسئولیت کافی به او نمی دهند ، نوجوانان در مقابل عقاید و نظرات همسالان خویش حساسیت خاصی دارند و به طور کلی به داوری قضاوت آنان بیش از بزرگسالان ارج و ارزش می نهند. در خلال نوجوانی حساسیت شدیدی نسبت به نقائص جسمی و یا شخصی و یا ویژگیهای جنسی مشاهده می شود که تا حد زیادی از هنجار انحراف دارد.
بسیاری از نوجوانان احساس ناامنی می کنند. آمار و نتایج تحقیقات نشان می دهد که در طول این دوره انواع بزهکاری و مشکلات عاطفی به اوج خود می رسد. بدون تردید نوجوانی دوره ای پر تلاش برای بسیاری از افراد خواهد بود.
نوجوانی حساسترین دوران زندگی
دشوارترین حیات انسان از جهت تربیتی دورة نوجوانی است. این دوره که حدود سنی 8 تا 12 سال را در بر می گیرد منطبق بر دورة دبستان و راهنمایی است. بیشترین مشکلات تربیتی در این دوره پیش می آید و اغلب در همین دوره است که فرزندان یا از دست می روند و یا در مسیر سعادت گام می نهند. این دوره مرحله انتقال از دوران کودکی به دوران نوجوانی و بزرگسالی است . نوجوان از یک سو در حال هجرت از وابستگی های دوران کودکی است و از سوی دیگر توانایی لازم را برای حل بسیاری از مسائل زندگی ندارد و همین نوسان فکری و روانی در ماندگی ، تزلزل و گاه پریشانی و ابهام را در او ایجاد می کند و آرامش روحی او را می گیرد. در این دوره آرامش دوران کودکی که ناشی از بی خبری کودک از بسیاری مسائل زندگی است دیگر در میان نیست کودک با اعتماد کامل به اطرافیان خود تکیه کرده و در سایه حمایت همه جانبه آنها به آرامش میرسد. اما پیدایش رشد فکری و بیدار شدن انگیزه های نیرومند فکری در زمینه روحی نوجوان عرصه را بر آرامش کودکان بسیار کم می نماید.
بطور کلی به چند ویژگی این دوره اشاره می گردد :
1ـ آهنگ رشد جسمی سریعتر می شود و کودک پر جنب و جوش دوره قبل را به جوانی خستگی پذیر بدل می سازد.
2ـ از لحاظ رشد عقلی کودک مرحله فکر انضمامی را پشت سر گذاشته در آستانه فکر انتزاعی قرار می گیرد.
3ـ از نظر رشد شخصیت ، ثبات نسبی دوره قبل دستخوش تحولی ناگهانی شده و با حملة جدید و نهایی تشخص طلبی سازگاری اجتماعی فرد از نو دچار آشفتگی می گردد.
4ـ علائم جسمانی و روانی بلوغ جنسی ظاهر شده ، نوجوان را که معمولاً طبق سنتها و آداب و رسوم تاکنون در این باره در بی خبری کامل مانده است غافلگیر و مضطرب می سازد.
5ـ تنوع خوی و خصلت با وضوح هرچه تمام تر آشکار می شود.
6ـ علائق از غنای بیشتری برخوردار شده است.
7ـ استعدادهای خاص بتدریج بروز می کند و تفاوتهای فردی آشکار می شود.
8ـ دوره وابستگی به سرآمده ، نوجوان می خواهد زندگی مضطرب خود را پایه ریزی کند. این وضع عمومی که معمولاَ هم برای نوجوان و هم برای مربیانش نگران کننده می باشد در عین حال از جهتی مثبت است زیرا در حقیقت آشفتگی است که لازمة بوجود آمدن یک نظم و نسق پایدار می باشد.
تعادلی که در هریک از سطوح قبل برقرار می شد گرچه از لحاظ کشش پاسخگویی نیازهای کودک در آن سطح بود ولی روی هم رفته از لحاظ رشد موقت و ناپایدار بود. اینک که نوجوان به مرحله فکر انتزاعی رسیده است یکباره دربارة آنچه تا بحال کودک با زور باوری خاص خود پذیرفته و بدان دلبسته بود تردید می کند تا تکیه گاه های ذهنی جدید و مطمئن بدست آورد. موفقیت این تلاش تازه تا حد زیادی به کاردانی و پشتیبانی و روشن بینی و به خصوص میزان همدلی مربی بستگی دارد.
با توجه به مراتب فوق مربی باید بر مراقبت های خویش بیفزاید تا ضمن تجدید نظر در پیوندهایی که هنوز عملاً نوجوان گریز پای را به بزرگسالان وابسته نگه می دارد مقدمات رها سازی او را به صورتی که پاسخگو روحیه تشخص طلبی و در عین حال متضمن موفقیت کوششهای شخصی آینده اش باشد فراهم آورد. آنچه موقعیت تربیتی را دشوارتر می کند اینست که در همین دوره نسبتاً آشفته باید علاوه بر ادامه و تکمیل تعلیمات عمومی تصمیماتی اساسی نیز درباره آینده اتخاذ شود نخست باید از دو راه ادامه تحصیل یا اشتغال بکار آموزی یکی انتخاب شود سپس باید در هریک از این دو زمینه مقدمات راهنمایی تحصیلی یا راهنمایی شغلی فراهم گردد. اتخاذ تصمیم در هریک از این موارد به فرض این هم که والدین با بلند پروازی های خود آنرا از اول به انحراف نکشانند برای نوجوان که هنوز قادر نیست واقع بین باشد و از بسیاری جهات در دو دلی و تردید بسر می برد دشوار است.
انگیزه ی استقلال طلبی
محوری ترین انگیزش در دوره ی نوجوانی کوشش برای بدست آوردن استقلال است این نیروی فطری قویترین و ریشه دار ترین گرایش است که در همه نوجوانان بوجود می آید اگر چنین انگیزه ای در نوجوانان بیدار نمی شد او نمی توانست به رشد و کمال برسد و همواره بصورت کودکی وابسته و طفیلی باقی می ماند و استعدادهایش شکوفا نمی شدند از این رو است آفرینش بذر چنین گرایشی را در ضمیر انسانها پاشیده تا به موقع از درون نوجوان سر برآورد و ثمرات زیادی را نصیب او کند ، می گویند انسان در سه مرحله به استقلال می رسد مرحله اول هنگام به دنیا آمدن و بریدن ناف است مرحله ی دوم هنگام از شیر گرفتن کودک است و بالاخره مرحله ی سوم دوران بلوغ است موریس دبس روانشناس معروف فرانسوی این دوره را فطام یا از شیر گرفتن روانی نام نهاده است.
ظهور و رشد این انگیزه در نوجوان حالات و ویژگیهایی به همراه دارد از مهمترین آثار آن این است که نوجوان انتظار دارد او را به دیده ی کودک نگاه نکنند و به شخصیت فکر و عمل او بها دهند.
هرگونه برخوردی که نشان دهد اطرافیان او استقلال و شخصیت لازم را برایش قابل نیستند و ارزش و بهای لازم را به او نمی دهند با عکس العمل روانی و پنهانی یا آشکار او روبرو می شود و گاه ممکن است به واکنشهای شدید یا رفتارهای نامناسب و حتی ضد اجتماعی او بیانجامد از این رو تعلیم و تربیت نوجوان باید دقیقاً با توجه به این انگیزه روحی در او صورت گیرد . بی اعتنایی به این حال درونی نوجوان سبب گسستن ارتباط روحی با وی و شکست در تربیت او می شود.
اگر نوجوان ببیند که او را به دیده ی یک انسان مستقل و بالغ نمی نگرند ممکن است برای ابراز وجود و نشان دادن استقلال خود دست به کارهای نامطلوب بزند تا بنحوی دیگران را متوجه وجود خود سازد ، گاه ممکن است این عکس العمل بصورت سرکشی و تمرد باشد و نوجوان با زیر پا نهادن ارزشهای مورد قبول خانواده و جامعه استقلال رأی خود را
نشان دهد.
نوع دیگر این عکس العمل احساس سرخوردگی و پناه بردن به گوشه گیری و انزواست. در پشت پرده ی این ظواهر یک عامل اساسی وجود دارد و آن نادیده گرفتن این انگیزه فطری در نوجوان است . چه بسا این بی اعتنایی بتدریج در او عقده ی روانی ایجاد کند و بعد از گذشت مدت زمان کم و بیش طولانی خود را بصورت مخرب تر نشان دهد در این مرحله شاید درمان درد چندان آسان نباشد اما اگر از پیدایش چنین عقده ی روانی به موقع جلوگیری شود ، چنین پدیده ی اسفناکی بوجود نمی آید از این رو در تربیت نوجوانان باید آزادیهای مشروع و معقول آنها را محترم شمریم و زمینه را برای دستیابی آنها به یک زندگی مستقل فراهم کنیم.
مشکل تحصیل
در آغاز بلوغ نوجوان عملاً در دوره ی راهنمایی است او دروس ابتدایی را به اتمام رسانده و تا اندازه ای به ریاضیات و مفاهیم اولیه علوم آشنا شده است. لذت بردن یا تنفر از درس و مدرسه معمولاً به دو عامل اول : استعداد و انگیزش خود نوجوان و دوم : چگونگی و کیفیت آموزش بستگی دارد . همه ی افراد استعداد یکسانی برای یادگیری ندارند برای دسته ای ریاضیات مشکل است و باعث اضطراب آنها می شود انگیزه ی افراد برای یادگیری نیز متفاوت است وقتی انگیزه ی نوجوان ***** اجتماعی و مقبولیت و دست یافتن به مشاغل خاص باشد تلاش او برای موفقیت در درس به کسب همین اهداف محدود می شود و طبعاً با آن نوجوانی که انگیزش او بارور نمودن بیشتر استعدادها و کمال شخصی و پرورش روحیه تنبع و تحقیق است یکسان نیست . محتوای دروس و کیفیت آموزش به لذت بخش بودن تحصیل کمک می کند اگر محتوای دروس قابل فهم و جالب نباشد نوجوان را به سمت خود نمی کشد و چنانچه کیفیت آموزش مطلوب نباشد نوجوان علاقه ای به رفتن مدرسه ندارد و از درس و مدرسه سرخورده و وازده می شود.
جمعیت لازم التعلیم در دوره ی نوجوانی و جوانی حدود کل جمعیت ایران را تشکیل می دهند و تعلیم به موقع آنان نیاز مملکت را از نظر داشتن افراد متخصص و کارگران ماهر تأمین می کند.
نوجوانی سنین 12 تا 18 سالگی
سنین 12 تا 18 سالگی ( احساس شخصیت در مقابل بی هویتی و سردرگمی ) از نظر اریکسون در این مرحله که سنین نوجوانی است ، فرد نسبت به شخصیت خود آگاهی به دست می آورد و یک «من» که وحدت بزرگتری از گذشته دارد و در ارتباط با یک گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ و مذهب است نوجوان شکل می گیرد . برخورد روانی در این دوره مربوط به شکل گیری احساس شخصیت «من» و پراکندگی اجزای مختلف آن است.
وظیفه ی حیاتی دوره ی نوجوانی است که این برخورد را حل می کند و یک شخصیت واحد و کاملاً منسجم برای خویش ایجاد می کند . این کار وقتی صورت می پذیرد که نوجوان ، بر جوانب منفی این برخورد و بحران غالب شود و یک هماهنگی درونی و پیوسته در ایفای نقشه های مختلف خود بدست آورد.
خواهد بود.
واکنش نسبت به ناکامی :
مشاهدات و مطالعات در زمینة ناکامیها نشان می دهد که برخی از اشکال عمدة واکنش فرد نسبت به ناکامی ، واکنشهای پرخاشگرانه است. این واکنشها احتمالاً نسبت به دیگران ، نسبت به خود و یا نسبت به موقعیتی است که فرد در آن هیچگونه تغییری نمی تواند بدهد ، و غالباً نیز با خشم و دیگر رفتارهای عاطفی چون : ترس ، اضطراب ، حسادت ، خصومت و احساس گناه همراه است.
درمان ناکامی
برای مقابله و از بین بردن ناکامی راههای مختلفی وجود دارد :
1ـ اتخاذ رفتار سازنده بصورت کوشش در جهت غلبه بر موانع در رسیدن به هدف .
2ـ اتخاذ روشها و شیوه های گوناگون دیگر ، برای رسیدن به همان هدف.
3ـ جایگزین کردن هدفهای سهل الوصل تر به جای هدفهای اصلی .
عقب نشینی و فرار در رویا و تخیل ، جبران ، دلیل تراشی و دیگر رفتارهای جبرانی و مکانیزمهای دفاعی ، اشکال مختلفی از رفتارهای دفاعی در مقابل ناکامی هستند.
تعارض
1ـ تعارض در فرد می تواند در نتیجه عوامل و انگیزه های زیر به وجود بیاید:
نتیجه وجود انگیزه های در حال رقابت ، با یکدیگر است که همة آنها به رفتار هدف مدار و یا دانش منتج نخواهند شد.
2ـ بعلت حضور انتخابهای گوناگون از رفتارهای هدف مدار و یا هدفهای مختلف و متنوع.
3ـ یا ترکیبی از هر دو بوجود می آید.
تعارض عواطف و احساسات را بر می انگیزد و اغلب نیز با اضطراب همراه است. هرگاه تعارض به رفتاری منتج شود که در کاهش دادن اضطراب با شکست مواجه گردد ، و یا فرد را با مشکلات و دشواریهای محیطی در گیر سازد و یا به احساس بی کفایتی ، گناه یا ترس دچار سازد ، بدون تردید سلامت روان فرد را مختل می سازد. مادامی که تعارض بر طرف نشود نمی تواند به هدفش برسد و طبعاً رفتار نیز پاداشی به دنبال نخواهد داشت و تنش های عاطفی همچنان برجای خواهند ماند.
اضطراب
همانگونه که قبلاً اشاره شد اضطراب عبارت از یک حالت عاطفی است که در آن عامل مبهمی از ترس ناشی از پیش بینی حوادث نامطبوع در آینده ، وجود دارد. این حالت در فرد حتی قبل از آنکه محرک واقعی ترس زا حضور داشته باشد ، اتفاق می افتد .
علل اضطراب :
در بسیاری از موارد افرادی که اضطراب را تجربه می کنند در بیان علت اضطراب خویش درمانده اند. البته مواردی نیز وجود دارد که علت اضطراب را در آنها میتوان مشخص نمود مثلاً در اضطراب از امتحان پیش بینی یک امتحان واکنشهای عاطفی تولید می کند. اضطراب شدید احتمالاً با لرزش دست و بدن ، عرق کردن ، شدت ضربان نبض و تنفس و دیگر واکنشهای فیزیولوژیکی و نیز احساس ترس و افسردگی و ابهام بروز می کند. اضطراب به وسیله محرکهای درونی و بیرونی به وجود می آید.
مثلاً هنگامی که فردی کاری انجام میدهد که با ارزشهایش همخوانی ندارد ، احساس گناه می کند ، این اضطراب احتمالاً ناشی از وحشت فاش شدن نتایج احتمالی آن کار برای دیگران است. اضطراب می تواند بر اثر شرایط محیطی پدید آید این حالت زمانی به وجود می آید که فرد به وسیلة دیگران مورد ارزشیابی قرار می گیرد ، مثلاً در بازی فوتبال و یا هنگامی که فرد به نتایج حاصل از موقعیتی نامطمئن است. علاوه بر این ، اضطراب می تواند معلول توجه زیاد فرد به توانائیهای خویش در ارضای انگیزه ها و یا کنترل موقعیتها و یا ترکیب از این دو باشد.
اضطراب بهنجار و ناهنجار:
اضطراب به هیچ روی فقط به دانش آموزان یا حتی بیماران عصبی و روانی اختصاص ندارد ، بلکه یک مشکل جهانی و همگانی است. نشانه های جسمی آن معمولاً ناراحتی معده و تنگی نفس است و نشانه ها و علائم روانی آن شامل واکنشهای ترس و احساس افسردگی است. جالب آن است که شخص مضطرب نمی تواند علت دقیق و خاصی را برای اضطراب خویش خاطر نشان سازد.
اضطراب طبیعی و بهنجار :
شامل آن لحظات اضطراب آوری است که برای مثال شخص قبل از ورود به جلسه امتحان تجربه می کند. یک احساس درماندگی که هیچ کس قادر نیست برای مشکل پیچیده و مبهم شخص راه حلی بیابد. مقداری بهنجاری از اضطراب ، مانند دیگر تنش های عاطفی ، می تواند خود یک انگیزه برای رفتار باشد.
اضطراب ناهنجار :
اضطراب ناهنجار به درجات مختلف و فراوانی های متفاوت متجلی می گردد. اما در نهایت شامل احساسات و رفتاری است که از کارایی عملی شخصی جلوگیری بعمل
می آورد. در اضطراب شدید و مزمن شخص در یک حالت فشار و تنیدگی ناشی از تعارضات درونی قرار می گیرد که با وجود بکار گرفتن انواع مکانیزمهای دفاعی نیز قادر به تخفیف آن نخواهد بود.
چنین فردی معمولاً از سر درد ، پشت درد و دل به هم خوردگی شکایت دارد ، و همه اوقات احساس خستگی می کند و احساس شدیدی از ناکامی دارد ، بدون آنکه بداند از چه می ترسد ، این حالت ترس می توان از چند دقیقه تا چندین روز و ماه دوام یابد.
ارتباط ناکامی ، تعارض و اضطراب با یکدیگر
معمولاً ناکامی و تعارض و اضطراب در مجموعة دینامیکی های شخصیتی فرد به یکدیگر مرتبط و نزدیک ترند. مثلاً هرگاه تصمیمات مقتضی اتخاذ شود ، نتایج مطلوبی به بار خواهد آمد و یا فرد در موقعیتی قرار گرفته باشد که هر انتخابی بکند نتیجه نامطلوبی پیامد خواهد داشت.
از سوی دیگر ، ناکامی نیز ممکن است به تعارض بی انجامد. این حالت هنگامی بوجود می آید که راه فرد برای نیل به هدفی مسدود است و او ناگزیر است یا از آن هدف چشم بپوشد و تصرف و یا رفتار و انگیزه های خویش را تغییر دهد و یا آن که بدون انتظار پاداش آن کار را انجام دهد.
اضطراب نه فقط نتیجه ناکافی و یا تعارض است ، بلکه می تواند مقدمه ای برای تجربه ناکامی و تعارض باشد . مثلاً دانش آموزی که درباره امتحان مضطرب است ، با اندیشیدن در این باره ، راه چاره ای مانند شرکت نکردن در امتحان و یا پیداکردن بهانه ای برای به عقب انداختن امتحان ، از یک حالت تعارض رنج می برد احتمالاً در می یابد که اضطراب آن چنان در عملکردهای وی مداخله کرده است که نتیجه نامطلوبش تعارض در اوست ، که به نوبة خود به ناکامی او برای گرفتن نمرة خوب می انجامد. همانگونه که اشاره شد اضطراب یکی از وجود مشترک شخصیت در همة نوجوانان است. همه دانش آموزان عملاً از اضطراب امتحان رنج می برند. شاید دانش آموز زرنگی که اغلب نمره 20 می گیرد ، بیش از دانش آموزی که توانش از متوسط کمتر است ، از امتحان دلهره و اضطراب داشته باشد. بطور کلی می توان گفت که حتی در مورد دانش آموزانی هم که دارای تواناییهای ذهنی متوسط هستند ، اضطراب بگونه أی قابل ملاحظه در پیشرفت تحصیلی آنان مداخله دارد. برای اینگونه جوانان برنامه های صحیح مشاوره و راهنمایی ، مفیدترین راه مقابله با اضطراب است.
شیوه های مقابله با ناکامی ، تعارض و اضطراب
ناکامی:
همانگونه که قبلاً اشاره شد، ناکامی زمانی بوجود می آید که مانعی (اعم از جسمانی، اجتماعی، روانی) از رسیدن فرد به هدف مورد نظرش جلوگیری می نماید. ناکامی به اشکال و صورتهای مختلف می تواند بروز کند. مثلاً ناکامی ملایم صرفاً به کوششهای بیشتر فرد برای رسیدن به هدف منتج می شود، که در این حد می تواند بسیار مفید واقع شود. در حالیکه ناکامی شدید به تغییر انگیزه ها می انجامد. کودکی که هرگز برای مهربان بودن نسبت به دیگران مورد تحسین و پاداش واقع نشده است احتمالاً نامهربان می شود.
از کوره در رفتن، احساس گناه کردن، احساس حقارت دوری جستن از تماسهای اجتماعی و شکست در فعالیتهای حل مسئله، از جمله واکنشهای ممکن دیگر هستند. برای مقابله با ناکامی دو راه وجود دارد.
1ـ کوشش در جلوگیری از شرایط و موقعیتهای محیطی ناکامی زا
2ـ کمک به نوجوان در آموختن تحمل ناکامی
بی تردید هریک از دو راه از محاسن و معایبی برخوردار است. کوشش در جلوگیری از شرایط محیطی ناکامی زا ،احتمالاً در بهبود روحیه کلاس، انضباط، انگیزش و پیشرفت مدرسه ای فرد کمک می کند، اما به کودک در یاد گیری چگونگی تحمل موقعیتهایی که در زندگی ناکامی زا است و یا مواجهه سازنده با آن، هیچگونه کمکی نمی کند. روانشناسان معتقدند که تحمل ناکامی را می توان بخوبی فرا گرفت کوشش در یاد دادن تحمل ناکامی، می تواند نوجوان را در سازنده بودن در بسیاری از موقعیت های ناراحت کننده و ناکامی زا در زندگی اش یاری دهد. هر کس به ناچار با چنین موقعیتهایی در زندگی مواجه است و یا گرفتن اینکه فرد واکنش مناسب از خود نشان دهد، بسیار ارزشمند خواهد بود. آرام گرفتن ناکامی می تواند با بی تفاوتی بدل شود، و موجب گردد تا فرد کمتر از آنچه باید، در زندگی به جستجو بپردازد.
شیوه های برخورد با نوجوانی که در موقعیتهای نا کامی زا قرار دارند کدامست ؟
پاره ای از راههای تحمل ناکامی و شیوه های مقابله با موقعیتهای ناکامی زا را با ذکر مثالهایی در زیر شرح می دهیم :
1 ـ معلم می تواند واکنشهای عاطفی مناسب را از طریق راهنمایی ، مثال و رفتار تأیید کننده ، به نوجوان بیاموزد ، و او را در برخورد آرام با ناکامی ها کمک کند . برای مثال با دانش آموزی که چندین بار در حل یک مسئله ی دشوار ریاضی تلاش نموده است ، ولی بعلت شکست و عدم توفیق در انجام آن ، از لحاظ عاطفی شدیداً ناراحت است معلم در درجه اول باید با او احساس همدردی کند و در کوششهای تأیید کننده خویش دقت کند احساسات ناسازگارانه او را تقویت کند ( یعنی نباید تلویحاً موافقت نماید که دانش آموز حق ابراز عواطف شدید خویش را دارد ). گاهی تنها ، گذاردن دست روی شانه ی کودک و یا انگشت بر لبها و دعوت به آرامش کودک کافی است.
2 ـ معلم می تواند همان کودک را با دادن فرصت کوتاهی برای آرام شدن تشویق کند ، و ضمناً آرامش و شکیبایی و خودداری او را مورد تشویق و تقویت قرار دهد.
3 ـ معلم می تواند به مقداری از کار که کودک موفق به انجام آن شده بعنوان آغاز خوبی از کاری که احتمالاً بخش عمده اش مانده است ، اشاره کند .
4 ـ معلم می تواند تغییرات ممکن را در راه حل مسئله پیشنهاد کند زیرا چه بسا ناکامی و خشم کودک ، افقهای فعالیتهای او را در حل مسئله تنگ و باریک نموده است .
5 ـ معلم می تواند انگیزه دانش آموز را تقویت و درباره ی حل نهایی مسئله مشوق و خوشبین باشد.
6 ـ معلم می تواند در برطرف کردن تهدید یا ترسی که موجب شکست دانش آموز در حل مسئله گردیده است کوشش نماید . این تهدیدها نه فقط شامل تهدید مادی چون نمره کم است ، بلکه بی احترامی و تحقیر فرد را نیز در بر می گیرد .
7 ـ معلم می تواند با شیوه های گوناگون از جمله بی اعتنایی و گاه تنبیه نسبت به رفتار ناسازگارانه ی دانش آموز واکنش نشان دهد.
تعارض :
نکته ی مهم در تجربه ی تعارض آن است که تعارض باید به هر صورت بگونه ای حل و رفع شود ؛ بهترین انتخاب از بین انتخابهای نامطبوع صورت گیرد ، و فرد مسئولیت انتخاب و زیستن با آن را بپذیرد . شکست در حل تعارض معمولاً با کنشهایی عاطفی شدید و فقدان سازگارانه می انجامد .
تجربه ی تعارض در زندگی همه ی افراد ، امری عادی و معمولی است به همین جهت توانایی در حل و فصل تعارض نیز از اهمیتی خاص برخوردار است . بدیهی است فردی بویژه کودک و نوجوان ، احتمالاً همیشه درباره ی ماهیت تعارض و حتی وجود آن در خود کاملاً روشن و آگاه نیست . ولی انواع مختلفی از رفتار نشانگر وجود تعارض در فرد است و مطالعه ی کودک و نوجوان و موقعیت او به احتمال زیاد ، پرده از ماهیت یک تعارض ویژه در او بر می دارد.
مشخصات فروشنده
نام و نام خانوادگی : مجتبی خادم پیر
شماره تماس : 09151803449 - 05137530742
ایمیل :info@payfile.org
سایت :payfile.org